احوالات امیرمحمد و مامانش بعد از توزیع آش ها
مامانی داشت گردگیری میکرد که :
امیرمحمد در کار نظافت خونه به مامانیش کمک ککرد:
البته وسایل امیرمحمدم مرتب شد
دکور ویترین امیرمحمد عوض شد
البته این مال 1 روزه دیگه فردا که مامانی بره باشگاه یا 1 هفته دیگه بره دانشگاه بابایی همرو درمیاره میده به امیرمحمد روز از نو روزی از نو :
امیرمحمدم کمک شایانی در چیدمان این ویترین کردا اون پایین مشغوله ..!!!
یادش بخیر گریپ واتر شوهر عمه راضیه مامانی از بندرعباس واسم آورده بود 3 ماهگی کولیک داشتم
همش دلپیچه
بعدش اینو خوردم خیلی زود خوب شدم
بچه آرومی شدم
چاقالو شدم
قوی شدم
خوب دیگه تو که خوابیدی خسته شدی امروز
مامانی هم خسته شده خوابش میاد
شب خوش تا آپ بعدی ..!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی