شب های آخر 7 ماهگی
تو شبای آخر که خصوصا ماه رمضان هم هست مامان بزرگ و بابابزرگ و داییی ها دعوت بودن خونه ما اندر احوالات ما در این شب :: سفره ی افطاری دای جون (یمین ) من و از دست این خواهر ظالمت نجات بده کشته منو بله بله با کی بودی با من بودی برو تو تابت بچه فضولچه و اینم عکسایی که دایی یعقوب ازت گرفت تا بلکه یکیشو درست کنه چاپ کنیم و قرار شد اینو چاپ کنیم اینم عکسای قبل از ماه رمضان که گرگان بودیم دایی یعقوب با تاخیر از گوشیش بهمون داد و عکسایی که از گوشی دایی یمین گرفتم ...