مسافرت دومین و آخرین .. آخر هفته ی تابستون
سلام با کلی عکس اومدم
اون هفته گنبد خونه عمم بودم
بعد از 2-3 روز خستگی
حوصلمون سر رفته با بابایی رفتیم رو موتورش
این هفته گرگان خونه بابابزرگم بودم
خیلی بهمون خوش گذشت حسابی کیف کردیم
بابابزرگ مارو برد به یه روستای زیبا واقع در فاضل آباد که کنار روستای اجدادی پدربزرگمه (سیاه مرزکوه )
اسم این روستای زیبا و به قول بابابزرگ اروپایی و پر از ویلاهای شیکککککککککککککک
((( چه جا ))) میباشد
البته این عکس 3 بعدی که دایی یعقوب با گوشیش گرفته
و واقعا چه جایی این روستا :
وای خیلی بلنده آدم وحشت میکنه
تو راه خونه به اونجا پسر کوشولو خوابش برده بود چون داشت هوا سرد میشد
اونجا خیلی سرد بود خوب بود که این 2 تا پتویی که مامان بزرگش براش خریده و دستشم درد نکنه رو براش برده بودیم
فک کنم 2.3درجه سانتر گراد بیشتر نبود
اینم تو ماشین که بارون میومد وقتی رسیدیم
یه یالکن خونه قدیمی پیدا کردیم نشستیم جاتون خالی چایی خوردیم
اینم کل عکسایی که از امیرمحمد در حالت های مختلف و افراد مختلف و منظره های متفاوت گرفته شده
کاملا مشهوده که امیرمحمد یخ کرده ولی دایی یعقوب فداکار سوییشرتشو داد بهش و با یکی از پتوهاش تعویض کرد
از سمت راست :دایی یمین .امیرمحمدو دایی یعقوب
و تو این عککس نفر آخر از سمت چپ بابای امیرمحمد (بابا عیسی )
اینم نمای پتوی امیرمحمد
با بابا عیسی اش
با مامانیششش
اینم نمای دور از ماشین و فضا و دیگه داریم میریم
امیرمحمد و یمین در حال تعجب در راه برگشت
کجا بودیم ؟؟
ها ؟؟
چه جا بودیم
هه
اینم سفرررررر ما خوشتون اومد ؟؟