▒▒ پسر طلا : امیرمحمد مامان ▒▒

مامان جمعه شده ها نمیخوای منو بشوری (ببری حموم یعنی )؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چشم عشق حموم .!!!!!!!!!! اینم حموم چقد تتو وان بازی کرد آقا البته  فاقد عکسه پسر گل من امروز  سومین دندونش از بالا سمت راست نیش زده کلی غر غر میکنه اینم غرغراشششششش(؟؟؟؟؟)(یعنی من دروغ میگم ؟؟؟)؟ پسر گلم عاشق تلوزیون دیدنه.....!!!!!! خوب پسرم برو بخواب دیگه دندونای موشی داره تبدیل به خرگوشی میشه دیگه   خوابم میاد مامان بخواب گل پسرم کعه فردا میریم بهداشت کنترللل   ...

امیرمحمد جان از اونجایی که از جاروبرقی میترسه و جیغ و دادش میره هوا مامانش مجبور شده مث ننه ها  ببندش  به  کولش با چادر نماز   ...

این عکس که یادتونه   واینم ترولش که دایی جونش زحمتشو کشیده خیلی هم جالبه هههههههههههههههی  روزگار اینم دایی  داریم ماااااااااااااااااااا؟؟؟ عب نداره  جهانی میشیم فوقش ببین منو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کیف میکنی /؟؟ ...

اینم ماشین جدید امیرمحمد البته هنوز  نمیتونه بشینه با روسری از پشت بستمش مامان چرخش پبچره   ...

اینجا در حال خوردن خرما  و تیوی دیدن مامان بازم خرما بده عه بزار ببینم چی شد ؟؟ عجب برانامه خشنگیه مامانی پسر گلم  با فلاش نمیشه ازش عکس  گرفت چشاشو میبنده امیر محمد روح میشود هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو اینم  چهره ی خندون پسرم بدون فلاشششششش وقتیم که خوابش میاد چش و چال بیچارشو میکنه سن امیرمحمد در این  لحظه امیرمحمد جان تا این لحظه ، 8 ماه و 24 روز و 23 ساعت و 4 دقیقه و 41 ثانیه سن دارد :. قربونت بشم مامان جونی ...

بعد چند روز تاخیر اومدم بالاخره راستی یه کار جدید یاد گرفتم دست میزنم چه دستای دیدی مامان من چه پسر زرنگیمممممم یه حرکت ورزشی قربون پسر توفولی تمیزم بشم  عاشق حمومه تا میبردمت زیر دوش ذوق میکردی راستی امیرمحمد وقتی خوابش میاد خودش میاد سرشو میزاره رو بالشتش اینم یه کار جدید دیگش در این قسمت امیرمحمد و دعوا کردم بخاطر گرفتن کنترل تا باز کار دست خودش نده وقتی امیرمحمد  کچل نباشد(با موهای مامانیش) ...

  ٢ شب  آخرماه رمضان  عمو موسی  امیرمحمد مسجد جامع افطاری داشت اینم  آخرش که تقریبا همه رفتن و اینم دوست دختر جدید امیرمحمد که نمیدونم کی هست حالا ؟؟   ...

اول  یه جیز خنده دار بگم:     دوستان  بخاطر استقبال شدید شما روزه داران عزیز ماه رمضان تا 1  ما ه دیگه تمدید شد عید فط مباررررررررک     ههههههه شوخی بود اینم کادوی امیرمحمد  روز عید     راستی چشمم خوف شددددددددد وایسا دارم فک میکنم دوباره چی میخواستیم بگیم؟؟ راستی راستی پسر گلم یاد گرفته با نی نوش آب بخوره شبی  که عمو افطاری داشت  باباییش بمناسب  کارمندیش مارو به بستنی دعوت کرد من شیرموزبستنی انتخاب کردم که امیرمحمد همرو با نی نوش  &...

فقط باید باهاش بازی کرد و سرشو گرم کرد وگرنه  استاد خرابکاریه   خوب شیه کنشکافم     بله دیگه  به جای اینکه قطره آهن و مولتی ویتامینشو بخوره گاز میزنه و بالاخره  کنترل بیچاره رو اینقدر کوبیدی به  زمین که ناکهان  خورد به چشم نازنینت و  زخمی شدی   آخی بمیرم برات چقد آخه تو شرررر و فضولی   راستی اینم سوغاتیای عمو موسی و عمه زهرا از مشهد عمو موسی(دور میزنه چراغاش روشن میشه  ولی میترسی ازش اینم مال عمه زهرا سرعتیه و وقتی را...