اندر احووالات امیرمحمد در گرگان با دایی هاش
چی بگم دیگه از کجاش بگم
هر سری که میریم گرگان دایی یعقوب یه کار جدید بهت یاد میده
این سری یاد گرفتی خودت از روی زمین بلند میشی لبه مبل و میگیری وایمیسی
و بغل دیوار وایمیسی
اینم بغل دیوار دایی یعقوب گذاشتتت
اینم کلاغ پر دایی یعقوب
دایی یمین در حال بازی کانتر و امیرمحمد پشت دایی اش
دایی یمین میگه گوشای پسرت خیلی درازه
گرفته چسب نواری زده چقد زشت شدی وای وای وای
کلا خیلی شیطونی کردی
ولی شبا زیادم حال نداشتی انگار دندونای بالایی ات قراره دربیاد
خیلی بیقراری میکنی
آها آها این لباس خوشگل ارتشی مارک گوچی رو هم مامان بزرگ (مامی خودم ) بمناسبت دندونش واسش خریده
دستش درد نکنه
خیلی هم بهش میاد
اینم عکسی که با مامان بزرگ رفتیم پارک محل
گذاشتمت رو تاب ولی میترسیدی
وعکسی که روی شاسی با طراحی دایی یعقوب و عکس برداریش
بردیم عکاسی پژواک گرگان چاپش کردیم
اندازه 60 در 40