امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

▒▒ پسر طلا : امیرمحمد مامان ▒▒

شب های آخر 7 ماهگی

1391/5/17 1:14
نویسنده : مطهره جون
591 بازدید
اشتراک گذاری

تو شبای آخر که خصوصا ماه رمضان هم هست

مامان بزرگ و بابابزرگ  و داییی ها دعوت بودن خونه ما

اندر احوالات ما در این شب ::

سفره ی افطاری

دای جون (یمین ) من و از دست این خواهر ظالمت نجات بده

کشته منو

بله بله

با  کی بودی

با من بودی

برو تو تابت

بچه فضولچه

و اینم عکسایی که دایی یعقوب ازت گرفت تا بلکه یکیشو درست کنه چاپ کنیم

و قرار شد اینو چاپ کنیم

اینم عکسای قبل از ماه رمضان که گرگان بودیم دایی یعقوب با تاخیر از گوشیش بهمون داد

و عکسایی که از گوشی دایی یمین گرفتم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان آراد(خاطره)
11 مرداد 91 20:37
به به چه سفره رنگینی...مطهره جون دستت درد نکنه...
ماشالا به گل پسر چه قدر ناناز شده...
بوسسسسسسس


ای بابا ما که چیزی بلد نیستیم
مرسی خاله خاطره جون
مامان سبحان جون
13 مرداد 91 14:59
سلام عزیزم وبتون خوشمله شنبه فراموش نشه وبلاگ کودک من به سبحان جون شماره 13 رای بدین مسابقه دوروی سکه میسی بازم پیش ما بیاین اینم ادرس وبلاگ کودک من http://koodakeman91.niniweblog.com/post170.php
مامان سبحان جون
17 مرداد 91 18:29
چه پسری ماشالا عزیزم با اجازه لینک شدید