امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

▒▒ پسر طلا : امیرمحمد مامان ▒▒

امير محمد خوابالو

وقتي از خواب پا ميشه اين شكليه و البته بگم چون كنار بخاري ميخوابونمش لپاش سرخ ميشه اينجا داره ميره لباساشو پيدا كنه خشك شده اينم موقع درس خوندن پيش مامانيه كه همش ميزدم رو كتاباشو خط خطي ميكردم و خراب  ميكردم اوه يه حالي ميداد   ...
3 بهمن 1391

لباس گرماي امسال اميرمحمد و هواي سرد

بالاخره بعد چند وقت برگشتيم و امتحاناي ماماني همين امروز تموم شد خيلي هم خوب داده امتحانشو درضمن امروز پيش مادربزرگم به تنهايي بودم و خوشم نمياد زياد ازش 2 ساعت كاملي كه ماماني سر جلسه امتحان بود يريز گريه كردم در حدي كه وقتي اومد ماماني دم در داشتم جبغ ميزدم تنها كسايي كه پيششون ميمونم بابابزرگم - مامان بابام - علي پسرعموم ولي خوب ديگه امتحانا هم تمووم شد خيال ما هم راحت شد اينم لباس گرماي خوشگل ما كه كار دست مامانيه ...
3 بهمن 1391

آخرين سفر ما به گرگان حباب بازي

اين آخرين سفر ما به گرگانه  اميرمحمد تو ماشين  داشتيم ساندويچ ميخورديم كه بريم بله برون دخترعمه ي ماماني    البته لازم بذكره كه ماماني در حال بابليس كشيدن بود كه امير آقاي ما آينه رو انداخت رو كلش چشمش و روي پيشونيش زخم شده  اينم تو خونه حباب بازي   پيرهن دايي عشق اميرمحمده    ...
5 دی 1391

كفش هاي ميرزا نوروز يا اميرمحمد

از اونجايي كه كفش هاي سيسموني اميرمحمد هيچوقت اندازش نبود  اوايل براش بزرگ بود و كوشولو بود پاش نميكرديم  يهو پاش خيلي گنده شد توي 1 سالگي شماره 25 اندازه پاشه  اينم كفشاش كه خودش انتخاب كرده  اينو خريديم تا آقا مثلا راه بره  بدون كفش راه ميره فقط ولي اميرمحمد از كفش بدش مياد و همش در مياره و همش تو بغله  نميدونم بايد چيكار كنم ؟؟؟ كفش بدست تيوي ميبينه دالي   ...
5 دی 1391

پسر كوشولوي شيطون بلاي ما

عشق مامانيشه  عمر مامانيشه قربون ژستت مامان عكس هاي بي ادبي و ذوق فراوان     اول از همه هر روز ماماني جاروبرقي ميكشه از دست اين شكموعه آشغال ريز بعد خودش شرمنده ميشه  جارو نپتون ميكشه  با سرعت از اينور خونه به اونور خونه عشق حمومم كه هست  اينم ژست هيكل اينجا داره متاب زبان دانشگاه ماماني و پاره و خط خطي ميكنه  بعله كلاس اول بوديم داداش كوچيكه كتابو پاره كرد  دانشگاهم ميريم پسرمون  هي روزگار  هه اينم تيپ خوشگلم با لباس بافتنيش كه بازم داره بعدا عكسشو ميزارم  اينم ...
5 دی 1391

تولد تولد تولدت مبارك بيا شمع هارو فوت كن تا 100 سال زنده باشي

پارسال همين موقع ماماني دردش گرفت و رفتيم به بيمارستان مسعود گرگان سزارين شدم و ساعت 2:30 تو بدنيا اومدي گل پسر نازم  1 ساله شدي  مرد شدي  پهلوون شدي  ماشالله  ولي خوب 10 بهمن تولد حضرت محمد تعطيلي هاي زيادي هم هست يه جشن مفصل ميخوام برات بگيرم  يه سري عكس دارم كه فردا شب ميزارم  اينا كين دوستاتن ؟؟‌ اومدي تولدت ..!!! دوست دارم پسر خوشگلم   ...
11 آذر 1391

ثانيه شمار 1 سالگي اولين تولد پسرم نازم

تقريبا 4 روز ديگه مونده به تولدت  ولي خوب بعد محرم ميخوام برات يه تولد مفصل بگيرم  اينم عكس شماار ماهيانه پسر نازم چشامو بستم و 1 سال شدي  چه زود بزرگ شدي داري راه ميري خدايا خودت مواظب پسر نازم باش  24 هفتگي تو شكم ماماني    تولد    1 ماهگي    2 ماهگي    3 ماهگي  4 ماهگي    5ماهگي    6 ماهگي  7 ماهگي  8 ماهگي  9 ماهگي  10 ماهگي    11 ماهگي    ...
8 آذر 1391