اولین باری که بردیمش رسستوران من و بابایی
کشت مارو نزاشت غذا بخوریم
آخرم باباییش بردش جلو یخچال رستورانر نوشابه و رانی اینقده ذوق میکردی
رنگارنگ بودن
همه نیگات میکردن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
کشت مارو نزاشت غذا بخوریم
آخرم باباییش بردش جلو یخچال رستورانر نوشابه و رانی اینقده ذوق میکردی
رنگارنگ بودن
همه نیگات میکردن