شروع يك مريضي گريه آور
واي نزديك 2 هفته اي بود كه امير محمد بي خود وبي جهت گريه هاي ممتد داشت
دكترم بردم گفت بهانه گير شده
يه شب اميرمحمد تب 41 درجه كرد فرداش بردمش دوباره دكتر گفت گلوش چركي شده
4 تا آمپول خورد و يه عالمه شربت كه هنوزم داره ميخوره
امام حالا خيلي بهتره
هوا هم خيلي سرده
اين كونفي بي بي هم اصلا خوب نبود پاشو بدجور سوزوند
رفتيم سراغ همون مولفيكسه خودمون نرم و راحت بدون 1 بار سوختگي
اميرمحمد من اگه تو خونه نباشم ديگه ملالي براش نيست عاشق باباشه
اين عشقه ديگه عشق كي گفت اذيته
...!!
بزنش مامان بزن تو سرش
..!!!
هه
روح پليد ماماني
راستي مبل و ببينيد پشت و رو شده
اينم عكس 1 شب قبل محرمه كه بله برون دختر عمه ي ماماني بود كه اونجا يه عالمه دست زدم و شادي كردم
ولي مريض بودم كسي خبر نداشت
اينجا هم اوج مريضيمه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی