امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

▒▒ پسر طلا : امیرمحمد مامان ▒▒

برگشتيم دوباره . شيطنت هاي اميرمحمد امون ميبره ها

1391/8/2 0:14
نویسنده : مطهره جون
382 بازدید
اشتراک گذاری

سلام 

بالاخره اومديم

واي نميدونين چقد اميرمحمد شيطون شده 

واسه خودش يه عالمه كلمات عجيب غريب ميگه با سرعت نور ميره رو مبلا 

رو تخت 

واييييي

در كابينتا باز ميكنه وسيله هاشو ميريزه بيرون 

اصن يه وضي

 

 

قصد داره بره رو تخت منو ديده خودشو لوس كرده منو خر ميكنه 

اينجا ديگه موفق شده ذوق ذوق ذوق ميكنه 

 

 

واي همش من وباباش ميترسيم 

تا غافل ميشيم رو مبله 

ميخاد كليد لامپ و برنه 

آها روشن شدددددددددددد

يه گاو داريم كه اميرمحمد ازش ميترسه گذاشتيم جلو ميز تلوزيون اونجا نره 

فق با يه چيز سرگرم ميشه شو بزاريم براش شاد نگاه كنه 

ياد محو  تلوزيون ميشه يا ميرقصه دست ميزنه 

خوب ديگه جالا لو نده مارو ديگه 

وايسا ببينم چيه 

عه اين بازيگره چه عجببببببب

 

زياد خوشت نياد هي اسك ميگيري از ما

لم بديم يكم 

 

مامان نميشه با چسب حرارتي مو به كلم بچسبونم 

؟

اينجا هم داره يه خيار چنبرو سوراخ ميكنه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان آیدین
2 آبان 91 9:05
خسته نباشی مامانی میدونم چی میگی آخه یکی تو خونه داریم از این مدلش تازه شیطونی هاشون تو راهه
مامان مهرناز و آرسام
2 آبان 91 23:03
به به به مطهره جون، چه عجب ازین ورا!! بابا نمیگی ما دلمون واسه این پسملی بلامون تنگ میشه؟؟ خدایا چقده شیطون بلا شده این جیگر،وای خواهر آرسامم بلایی شده که نگو!! اوا خاله جون واسه شما زوده از الان شو نگاه کنی!!! خدایا خیارو داره سوراخ میکنه ای وای من پس این پسل ما هنوزم که کچله!! موهاش کووووووووو؟؟؟!!!!(ستاد تضعیف روحیه مامانی!!!) فداااااشششششش
زهره
7 آبان 91 0:21
وااا مامانش چرا بچمون رو از يه گاو ميترسونين؟عزيزم ااامير محمد جان برو خاله برو بخورش...برو آخش كن...(ميبيني چه روزگاري شده قديما بچه ها مامانا رو ميترسوندن ولي الان ديگه زمونه عوض شده ها ...واه واه) قربون اون لم دادن شاهانه ي شما بشم من بوووووووووووووس
سلام
8 آبان 91 19:55
سلام وبلاگ به روز و خوبی دارید چهت خرید فیلتر شکن vpn ,socks ,cccam به وبلاگ من هم سر بزنید درصورت در خواست تبادل لینک به ما اطلاع دهید
پارمیدا
9 آبان 91 15:44
سلام امیرمحمد جیگر خاله خوبی بوسسسسسسسسسسسس ماشاالله ماما ن مطهره جون چطوری دوستت دارم عزیزم دلم برات تنگ میشه میام سرمیزنم به وبلاگ قشنگت بیاهمدان الان نه تابستون بیا حتما عزیزم
مامان مهرناز و آرسام
12 آبان 91 22:47
آخه کجایی تو کچلِ خاله؟؟!!!!!! زودی بیا پس دلمون تنگولیده!