اندر احوالات اميرمحمد كوشولوي فضول قبل عيد نوروز
با تاخير فراوان سلام
اميدوارم خيلي خيلي دير نكرده باشم
قبل عيد ما اوضاع داغون پاغوني داشتبم كه نگو و نپرس اول از همه اين پسر فضول از رو مبل افتاد پايين محكم به زمين خورد خداروشكرچيزيش نشد فقط 20 روز چشش كبود بود
اينجا اميرمحمد لباساشو پوشيده
اينجا هم عرب شده ببينيد
البته اينجا كبودي چشش ديده ميشه
آشپز نمونه ميشود
حالا كجاشو ديدي واسا
ننههههههههههههههههه
پ اين چايي ما شي شد ؟؟
اينم 24 اسفند كه گرگان جايي عروسي دعوت بوديم و امير محمد از جاي رقص خوشش اومده بود گير داده بود
بدجور
اينم با پسر عموش غلي
راستي اينم بگم يه پسر عموي ديگه در راهه كه ايشالله مرداد بدنيا مياد
ميشه رفيق اميرمحمد
اينم داداشي پسر من
هه
اينم اتاق اميرمحمد كه ماماني پرده هاشو دوخت و وصل كرد و اتو كرد و نخ پشتي خورد به اتو بعد 1 ساعت
نزديكاي 3 نصف شب يايايي متوجه آتش سوزي شد و ديديم پشتي آتيش گرفته و خونه پر دود شد
28 اسفند فكرشو بكنين
تو اين دو روز 10 كيلو كامل كم كردم
كل خونه بو ميداد همه وسايل
هر چي وسيله هم تو اون اتاق بود سياه شددددددد بدجور
همرو دوباره شستم و تميز كرديم و دست بابايي درد نكنه هنوز به سال تحويل نكشيده اتاقتو رنگ كرد و تموم كرد
اينم قبل آتش سوزي