روز برفي
روزي كه برف خيلي اومد و اينجا نشست
تقريبا ساعت 2 بعدظهر بود كه ماماني در حال درس خوندن بود پسملي هم لالا بود
يهو پا شد
و بهانه گرفت كه بريم بيرون از پنجره نگاه كنيم
واي ديديم يه عالمه برفاي درشت و سنگين داره ميباره
از خوشحالي اميرمحمد بال در آورد
دست زد به برفا
باباش كه از سر كار اومد
رفتيم تو زمين پشت خونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی