امیرم محمد با عینک دودی در 6 ماهگی خونه حاج بابا محمدرضا
اولین آب بازی امیرمحمد تو وان حمومش در 6ماه و 10 روزگیش
شلپ شولوپ با پاهات فقط بازی میکردی گلم ...
بعد حموم بابا بزرگ اومد دنبالمون رفتیم گرگان خونشون 4 روز بودیم وا داستان های تو با دایی جونات
مامان رو کاناپه نشستن فیلم دیدن چه حالی میده ها به به چه کنترل خوشمزه ای دایی یعقوبم تورو تبدیل به هواپیمای f16 میکنه دیگه حال میکنی باهاشون ...
پسرم یه هفته مریض بودی دهنت آفت زده بود
چند روز تب شدید داشتی همش فکر میکردیم از دندوناته خیلی هم گریه میکردی آخر بردمت دکتر گفت دهنت آفت زده 4 روز بعدش خوب شدی ببین گریه هاتو ...
آزاد و رها بخواب گل پسرم
این ها همه اثرات شربت استامینوفن و دیفن هیدارمینه تو خواب ناری و غروبش دیگه خوب شدی ...
غذای کمکی امیر محمد همه جوره
فرنی =حریره =سرلاک =سوپ گوشت گوسفند = کته برنج با گوشت گوسفند دم پختی با ماست =پوره سیب زمینی =تخم مرغ اوههههههههههههههههههه ماشالله بخور همرو پسرم بزرگ بشی غذا غذاااااااااااااااا غذاااااااااااااااااااااااااااااااا بده مامانی پسرم دیگه پیشبند پیشت شرمندس از بس رو دست و پات ریختی مجبور شدم یه متر پارچه دورت بپیچم ...