امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

▒▒ پسر طلا : امیرمحمد مامان ▒▒

شروع فصل پاییز مبارک

خداحافظ بسسسسسس- بستنیییییییییی- بس بده - مامااااااااااااااااااااااااا بسسسسسسس- مامانیییی                 آخرین جمعه شهریورررررررر و گردش امیرمحمد تو اسکله علت تکیه دادن و مجکم نشستنش  اون دستگاه بستنی که وقتی صدا میداد امیرمحمد دوست داشت بره توی پشتی دیگه از بس خودشو فشار میداد دسسسسسسسست دستتتتتتتت دستتتتتتتتت منظور < ولم کنننننن عشق بالشششششششششششت کاش ما هم مث بچه ها دلمون فقط از ندیدن بیرون از خونه بگیره و بریم پای پنجره بیرونو تماشا کنیم  ...
7 مهر 1392

دیگه کامل حرف میزنه

    خداروشکر توی 21 lماهگی جمله میگه و حرف میزنه هر کاری که ما میکنیم و تکرار و هر چی میگیم میگه      کلمات و جملات :‌ مامان آب بده  مامان نون بده  عذا بده  بریم بیرون  مامان منهنه  بابا عیزا  مادربزرگش : می می  بابابزرگش : باباعاجی دایی - عمه - عمو آداس بده  ماسین دعوا میکنه میگه عههههههههههههههههه دسشوییییی پیپی  دیگه از کمکاش که هر چی بگم کمه  تیوی روشن خاموش کردن پنکه کولر بستن درها جمع کردن بالش ملافه لباس اضافه آشغال اضافه با امیر آقاس سفره پهن کردن جمع کردن  ...
21 شهريور 1392

جزئیات سفر های گالیور ما

سفر به گنبد و هزار شر بازی پارک شهرداری گنبد        عاقبت آب بازی با فواره پارک  اینجا مامانی رفته بود استخر آبدرمانی  سوسن جون زحمت کشده درست 5 ساعت نگهش داشت برد پارک  دریاچه مصنوعی  اینم ویلای عمه + اینم مربوط به سفر قبلی به گنبده کنار هایپر هاوش    ...
19 شهريور 1392

20 ماهگیتم داره تموم میشه

فک-کنم-اینجا-خواب-مدرسه-میبینه   اینم-عرشیا-فوق-کوچک-2ماهه-که-اومد-بخونه-2500وزنشه-الان لالا-با-تام-و-جری       دندون-دردم-داره   اینم-ولگردی-هاش-که-یعد-ماه-رمضان-باز-شروع-شد             تو-حیاط-اب-بازی-میکنه-میاد-بالا-بسسسسسسسسسسسسس-میخاد       ...
29 مرداد 1392